تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ماراباعنوان منجی موعود وبه آدرسmonjimood.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 308
بازدید کل : 100380
تعداد مطالب : 1360
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1
جسم با تحقق خود خلأیى را كه مكان مىنامند، پر مىكند، بنابراين هيچ جسمى خالى از مكان نبوده و بىنياز از آن نيست. اگر خدا جسم باشد، وجود او همراه با مكانى خواهد بود كه در آن جاى گيرد و به مكان نياز خواهد داشت، اما نياز، با خدايى، سازگار نيست.
هر جسمى مركب از اجزاست. هر مركبى به اجزاى خود نيازمند است. پس اگر خدا جسم باشد، بايد او را مركّب و نيازمند بدانيم، در حالى كه گفته شد نياز و احتياج، با خدا بودن و دارا بودن همه كمالات، سازگار نيست.
علاوه بر این ادراک عقلی، پيشوايان بزرگ اسلام با بيانهايى محكم، جسم بودن را از خدا نفى كردهاند.(1)
امام صادق ( عليه السلام) مىفرمايد:
«سبحان من لا يعلم كيف هو ليس كمثله شىء و هو السميع البصير لا يحد و لا يحس... و لا يحيط به شىء و لا جسم؛(2)
منزه است خدايى كه كسى جز او نمىداند كه ذات او چگونه است، هيچ چيز مانند او نيست، شنوا و داناست، محدود و محسوس نيست،كمالات او حد و انتها ندارد... با حواس درك نمىشود، جسم نيست».
حكايت زيبايي از حضرت علي (ع) نقل شده كه ذكر آن خالي از لطف نيست:
در زمان خلافت ابوبكر، روزي يكي ازدانشمندان يهودي پيش او آمد و پرسيد: خليفه پيامبر اسلام هستي؟
ابوبكر گفت: آري. دانشمند يهودي پرسيد: در تورات خواندهايم كه جانشينان پيامبران، از تمام پيروان او داناتر هستند. بفرماييد كه خداوند در آسمان است يا در زمين؟ ابوبكر پاسخ داد: خدا در آسمان است بر عرش.
دانشمند گفت: بنابراين، زمين ازخدا خالي است و خداوند در يك جا هست و در يك جا نيست؟ ابوبكر برآشفنه و در پاسخ گفت: اين حرف افراد بي دين است؛دور شو، وگرنه تو را خواهم كشت.
مرد يهودي با شگفتي از جاي برخاست و در حالي كه اسلام را مسخره ميكرد، از پيش ابوبكر بازگشت. بين راه با حضرت علي(ع(برخورد كرد، امام به او فرمود: فهميدم كه از ابوبكر چه پرسيدي و به تو چه پاسخي داد، ولي بدان كه ما معتقديم كه خداوند مكان را به وجود آورده و بنابراين نميتواند مكان داشته باشد. برتر از آن است كه مكاني او را در خود جا دهد، ولي با اين وصف، خدا همه جا هست، بدون اين كه با چيزي تماس پيدا كند، يا در كنار چيزي واقع شود. از نظر علمي، به تمام مكان ها احاطه دارد و هيچ يك از موجودات از تدبير او خالي نيست. اگر از كتابهاي خودتان مطلبي را نقل كنم كه به درستي آن چه گفتم گواهي دهد، مسلمان ميشوي؟
دانشمند گفت: آري. امام فرمود: در يكي از كتاب هاي مذهبي شما اين مطلب است كه: موسي بن عمران روزي نشسته بود كه ناگاه فرشتهاي از طرف مشرق آمد، موسي از او پرسيد: از كجا آمدي؟ فرشته گفت: از پيش خدا. فرشته ديگري از غرب آمد، موسي پرسيد: از كجا آمدي؟ گفت: از پيش خدا. فرشته ديگري آمد، موسي پرسيد: از كجا آمدي؟ پاسخ داد: از زمين هفتم و از پيش خدا. موسي با ديدن اين منظره با شگفتي گفت: پاك و منزّه است خدايي كه هيچ جا از او خالي نيست و به جايي نزديك تر از جاي ديگر نميباشد.
پس از نقل اين داستان، دانشمند يهودي گفت:گواهي ميدهم كه آن چه گفتي ،كاملاًً صحيح است و تو به جانشيني پيامبرت سزاوارتري.(3)
قسمت دوم سوال
در لغت، عرش به معنای چیزی است که دارای سقف است.(4) به تختهای بلند نیز عرش میگویند. در داستان سلیمان میخوانیم:
«ایکم یایتنی بعرشها؛(5) کدام یک از شما میتوانید تخت او (بلقیس) را برای من حاضر کند». روشن است که منظور از عرش خداوند تخت معیّن و در مکان خاصی نیست، زیرا برای خداوند غیر جسمانی جایگاه جسمانی بی معناست .
هنگامی که در مورد خداوند عرش را به کار میبریم، منظور از آن مجموعه جهان هستی است. عرش، به طور استعاره ای تخت حکومت پروردگار محسوب میشود. در تفاسیر آمده که منظور از عرش خدا این است که خداوند تسلط کامل بر امور هستی و مخلوقات خویش دارد. خداوند میفرماید:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْش؛(6) پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید، سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت».
علی(ع) فرمود:
«ان الملائکه تحمل العرش و لیس العرش کما تظن کهیئْة السریر ولکنه شئ محدود مخلوق مدّبر و ربک مالکه لا انه علیه ککون الشئ علی الشئ؛ (7) ملائکه عرش را حمل میکنند. معنای عرش آن چه که گمان میکنید نیست، بلکه عرش شئ محدودی است که خداوند آن را خلق کرده و مالک آن خداوند است، نه این که عرش روی زمین است؛ مانند بودن چیزی روی چیزی».
کرسی از نظر ریشه لغوی از" کرس" (بر وزن ارث) گرفته شده که به معنای اصل و اساس میباشد. (8) گاهی نیز به هر چیزی که به هم پیوسته و ترکیب شده است گفته میشود. به همین دليل به تخت های کوتاه" کرسی" میگویند. نقطه مقابل آن" عرش" است که به معنای چیز" مسقف" یا خود سقف و یا تخت پایه بلند میآید.
از آن جا که استاد و معلم هنگام تدریس و تعلیم بر کرسی مینشیند، گاهی کلمه کرسی کنایه از علم میباشد. نظر به این که" کرسی" تحت اختیار و زیر نفوذ و سیطره انسان است، گاهی به صورت کنایه از" حکومت" و" قدرت" و فرمانروایی بر منطقهای به کار میرود.
به همان دلیلی که عرش به معنای متعارف از خداوند نفی شد کرسی هم از خداوند نفی می شود و در نتیجه کرسی خداوند، جسمی محسوس در مکانی معیّن نیست.
اما در استناد کرسی به خداوند چند معنا میتواند مراد باشد:
ا) منطقه قلمرو حکومت:
یعنی خداوند بر همه آسمان ها و زمین حکومت میکند. منطقه نفوذ او همه جا را در بر گرفته؛ به این ترتیب کرسی خداوند مجموعه عالم ماده، اعم از زمین و ستارگان و کهکشان هاست.
ب) منطقه نفوذ علم:
علم خداوند به جمیع آسمان ها و زمین احاطه دارد. چیزی از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست، زیرا کرسی گاهی کنایه از علم میباشد. در روایات متعددی روی این معنا تکیه شده است؛ از جمله حفص بن غیاث از امام صادق نقل میکند که از حضرت پرسیدم: منظور از« وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ چیست؟فرمود: منظور علم او است».(9)
ج) موجودی وسیعتر از تمام آسمان ها و زمین که از هر سو آن ها را احاطهکرده است. به این ترتیب معنای آیه چنین میشود: کرسی خداوند همه آسمان ها و زمین را در بر گرفته و آن ها را احاطه کرده است. در حدیثی از امیر مؤمنان این تفسیر نقل شده:
« الکرسی محیط بالسماوات و الارض و ما بینهما و ما تحت الثری؛ (10)کرسی، احاطه به زمین و آسمان ها و آن چيزي است كه بین آن ها و زیر اعماق زمین قرار گرفته است ».
از پارهای از روایات استفاده میشود که کرسی به مراتب از آسمان ها و زمین وسیعتر است به طوری که مجموعه آن ها در برابر کرسی، همچون حلقهای است که در وسط بیابانی قرار داشته باشد. از امام صادق نقل شده :« ما السماوات و الارض عند الکرسی الا کحلقة خاتم فی فلاة و ما الکرسی عند العرش الا کحلقة فی فلاة؛(11) آسمان ها و زمین در برابر کرسی همچون حلقه انگشتری است در وسط بیابان. کرسی در برابر عرش همچون حلقهای است در وسط بیابان».
معنای اول و دوم کاملاَ مفهوم و روشن است، ولی هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است از معنای سوم پرده بردارد، زیرا وجود چنان عالمی که آسمان ها و زمین را در بر گرفته باشد و به مراتب وسیعتر از جهان ما باشد، هنوز به طور روشن ادراک نشده است.
پی نوشت ها:
1. جعفر سبحاني، عقايد اسلامي در پرتو قرآن، قم، بوستان كتاب، 1387ش، ص189.
2. شيخ صدوق، التوحيد، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1357ش، ص 98.
3. علامه طبرسي، الاحتجاج، مشهد،نشر مرتضي، 1403ق، ج2 ،ص313.
4. راغب اصفهانى، المفردات في غريب القرآن ، دمشق بيروت، انتشارات دارالعلم الدار الشامية، 1412 ق ، ج 1،ص 558، ماده عرش .
5. نمل (27) آیه 38.
6. یونس (10) آیه 3.
7. علامه مجلسى، بحار الأنوار، بيروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 ه ق ، ج 55، ص 9.
8.المفردات همان، ج 1 ،ص 706
9. علي بن جمعهعروسي حويزي،تفسیر نورالثقلین، اسماعيليان، 1415ه.ق، ج1، ص 259 .
10. همان، ج1،ص260 .
11. علامه طبرسی، مجمع البیان، تهران، انتشارات اسوه، 1384ش، ج 1و2، ص 362.
منبع اصلی : مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
لینک منبع : http://www.pasokhgoo.ir/node/37840
نظرات شما عزیزان: